تنهایی
خواستی تا بروم ، دلسپردم بر راه
چشمها وا کردم ، یافتم یک همراه
در دلم می گفتم : شاید این یار جدید
مثل یار قبلی
مهربان خوش سخنیست
درد دل خواهیم کرد
نکته ها خواهیم گفت
ولی افسوس که ما
هرچه رفتیم شب و روز
نرسیدیم به هدف
او همانی که به من گفت نبود
بازهم تنهایی
این رفیق دیرین
هستی شعر مرا با خود برد
آه ای تنهایی
چه بگویم با تو
بودنت کافی نیست ؟
شعر هم مرهم زخم دل صد پاره نشد
شعر هم چاره نشد
:آزاده
سلام آ؛واهِ 23 چنگ از از ريشه در آوردم! يه مشت خاك... از از چنگم ريخت -بر سرم- يه طبق آ 3مون... آ 3مون به اين كَتي... مِن چِسم دوستمه دارِ بِن/ شِه زِغِله الاغ ره؟!... يا علي
سلام با ترانکی به روزم. خوشحال می شوم تشریف بیاورید.
(( گیسو پریشان کردی و رقص چمن آغاز شد )) (( در طول تاریخش زمین اینگونه سودایی نداشت )) سلامی گرم در اسفندی سرد با غزلی کهنه به روزم و در انتظار نقد گهر بارتان پایا باشید . (( امیر محمدپور ))
درود ماجرای آخوند کرباسی یزد و کاسه شیره را با لهجه یزدی در کشکول بخوان شاد و پیروز و تندرست باشی بدرود
سلام آزاده جان (کجوری کیجا)... باز هم تنهایی این رفیق دیرین هستی شعر مرا با خود برد. آفرین آزاده ...سعی کن از این رگه ها در شعرت داشته باشی.سعی کن محتوا را در فرم به تأخیر بیندازی .یعنی شعرت چند سویه شود و این به چگونگی بکار گیری کلمات بستگی دارد و چگونه قرار دادن آن در نحو شعری .بر قرار باشید .
سلام افرين جه زيبا و با تسلط كافي نوشتي راستي يه سر هم به ما بزن[گل] http://padeh.javanblog.com/
شعر خودته[سوال]
ازی خانم سر نمیزنی دیگه
داری شاعر میشیها
سلام به روزم با نوشتاری در مورد سفرنامه ی سید مهدی موسوی و منتظر حضور ونظرارزشمندتان. شاد باشید و برقرار